خلاقیت به سبک ایرانی
علیاکبر رفوگران اوایل سال 1330 ازدواج کرد و در خانه پدرش با امکانات محدود
تشکیل زندگی داد، در همین زمان پیش پدرش کار میکرد. پدرش یک محموله بزرگ مداد
ژاپنی در سال 1332 خریده بود. آن زمان اجناس ژاپنی کیفیت خوبی نداشتند و پرطرفدار نبودند.
علیاکبر 23 ساله فکر کرد چه کار کند این مدادها به فروش برسند تا هم پدر از دست
آنها خلاص شود هم خود بتواند پولی به دست بیاورد و جلوی پدر و همسرش خودی نشان
دهد.
این
اندیشه به ذهنش رسید که میتوان کاری کرد تا مدادها مورد توجه بچههای دانشآموز
قرار گیرد. غروب آن روز به کارگاه یک جوان ارمنی که قالبساز بود رفت و از او خواست
قالب کله عصا بسازد که وقتی روی مداد قرار میگیرد، مداد به شکل یک عصای کوچک در
بیاید و قالب کوچکی هم بسازد که به وسیله آن، دو مداد روی هم سوار شوند. صاحب
کارگاه ایده را بهخوبی اجرا کرد و مداد در واقع عصایی زیبا بهطول دو مداد با
منگولهای در قسمت بالا شد. به همسرش (که در آن زمان 14 ساله بود) گفت آیا میتواند
با کلافهای نخ ابریشم منگوله درست کند و پاسخ وی مثبت بود. فردا صبح نزد پدرش رفت
و یک صندوق مداد با شرط پرداخت یک ماهه از پدرش خرید و آن را به منزل برد و به کمک
همسرش آن مداد را به شکل نمونه درست کرد. وی مطمئن شد که با سود فروش آنها، میتواند
سرمایه خوبی دست و پا کند و بر همین اساس به همسرش قول خرید خانه و طلا را داده
بود. مدادها را پیش یک حراجی در بازار ناصر خسرو برد که چیزهای مختلف از جمله ساعت
میفروخت.
حراجی
پس از دیدن مدادها توجهی به آنها نکرد. احساس شکست میکرد. ناگهان اندیشهای به
ذهنش رسید.
«سود فروش ساعتت چقدر است؟ گفت: 20 تومان.» وی پیشنهاد کرد 20 تومان را به وی
بپردازد تا به جای آن مدادها را روی میز حراجی بفروشد. پس از اینکه مدادها روی
میز ریخته شد طی نیم ساعت فروخته شدند، این موفقیت به گونهای وی را به وجد آورد
که تحقق تمام رویاهایش را ممکن دانست. درتمام زندگیاش موفقیت بیش از سود، وی را
شاد میکرد. جدی گرفتن کارها اساس کسب وکار و اصول زندگیاش بود. پس از آن زیرزمین
منزل را کارگاه مداد عصایی کرد و در طول چند روز، همه مدادها را فروخت و سرمایه
لازم برای کارهای بعدی را به دست آورد. پس از آن بسیاری از تجار نوشتافزار اینگونه
مدادها را به شرکتهای سازنده مداد سفارش دادند.
منبع
کتاب پیشگامان رشد زندگی نامه علی اکبر رفوگران موسس کارخانه فرانسه در ایران